روزهای زندگی من

هی فلانی! زندگی شاید همین باشد

روزهای زندگی من

هی فلانی! زندگی شاید همین باشد

اما بعد ...

اما بعد٬ من تو ۲ تا از تولزا برک اوت کردم

با این پسره وین رفتم جاب. خیلی سخت گیره. اینقد سوال پرسید ازم که خلاصه خواهر هر چی سوال بود شوهر داد !

بیست و سوم قراره یه پرزنتیشن راجع به آر.اس.تی بدمو دیگه خلاص

۲۵ هم بلیط گرفتم واسه ایران

سه هفته میخوام بمونم٬ ببینیم خدا چی میخواد. از نوامبر پارسال تا الان فقط دو هفته خونه بودم. دیگه وقتمه !

برک اوت !

فردا بعد ۵ روز انتظار دارم میرم جاب برک اوت.

یعنی اگه قبول بشم میتونم خودم تنها سرویسارو ران کنم.  

البته فعلا تو آر.اس.تی با اس.سی.ام.تی

تقریبا همه چیزو آماده کردم

اپراتورای خوبیم دارم٬ یکی فیصل٬ یکی چیلی. خیلی کمکم میکنن.

ببینیم چی میشه 

رابطه مانی و هانی!

امروز رو تی شرت یکی خوندم که نوشته بود:

نو مانی٬ نو هانی !

آزادی

امروز یهو به کلم زد که چقد خوبه آدم  راحت زندگی کنه. از هر چی که داره لذت ببره.

یه جورایی زندگیشو انتخاب کنه٬ خودش تصمیم بگیره چی میخواد٬ چی دوس داره با چی بیشتر حال میکنه

یعنی به حاضر نشه به خاطر از دس دادن یه چیزی که الان داره از آزادیش بزنه.

ولی خیلی ایده آله نه ؟

استراحت

بعد ۲ روز جاب با خلیفا که خیلی جاب خوبی بود برای من (آر اس تی)؛ امروز صبح برگشتم فهود.

بعد ناهار با هرینتو داریم میریم مسقط واسه رد لایسنس (گواهینامه قرمز)

دو سه روز استراحت تو هتل رووی.

یه سری آت آشغالم باید بخرم. خلاصه سرم گرمه.

 

گرم

تازه از جاب برگشتم. الان خیلی خستم. هوا امروز خیلی گرم بود. هنوزم احساس گرما میکنم.

هر جابی که میرم چیزای جدید یاد میگیرم. ولی بهای این تجربه اعصاب خوردیو تحمله!

اما تا کی ؟ اگه همه عمر یه تجربه باشه ....

 

 

خسته

فردا دارم با هری میرم جاب. ییبال ۶۶ ؛ آر اس تی با اس سی ام تی.

احساس خوبی نسبت به این جاب دارم.

تو چند روز گذشته خیلی روم فشار اومده. یه خورده هم بی برنامه هستم که دیگه بدتر . باید زودتر خودمو جموجور کنم.

ولی خوب دیگه باید این سختیارو بکشم که حساب کار دستم بیاد.

تنها چیزی که الان میتونم بگم اینه که روزا خیلییی سریع داره میگذره. مثل باد !